پنج گنججازموریانجنوب شرقفرهنگکمپین جازموریانمهدی میرزایی

من صدای جازموریان خشکیده ام ، گفتگو با مهدی میرزایی

من صدای جازموریان خشکیده ام

من صدای جازموریان خشکیده ام – قلعه گنج و مردمانش را یکسالی می شود که دیگر همه میشناسند. منطقه ای که جوانانش ثابت کردند خواستن توانستن است. مهدی میرزایی یکی از جوانهای تحصیل کرده این منطقه است. مرد بیست و چهار ساله ای که این روزه‌ها با هنر عکاسی و فیلمسازی خود زبان گویای اهالی کویر نشین روستای تمگران شده است.

فیلم جدید مهدی میرزایی
مهدی میرزایی و زیبا شمس الدینی

جست و جوی کوتاه در دهکده جهانی شما را با دنیای کوچک اما با صفای این روستا باستانی که آوازه اش با تپه های تاریخی که به شهر سوخته می رسد، جهانی شده آشنا می کند. قصه زندگی مهدی هم مثل همه اهالی این منطقه شنیدنی و خواندنی است. شاعری که این روزها دغدغه جازموریان مرده را دارد اما به جای مرثیه خوانی بالای سر پیکر بی جان این تالاب ، کمر همت بسته است برای احیا و زنده کردن آن. او از تمام هنرهایش در این راه بهر می جوید، چه با عکس های که از تن ترک خورده تالاب آرزوهایش می گیرد، چه با قصه های مستندی که از زندگی فرزندان جازموریان روایت می کند. در گفتگویی صمیمی و کوتاه با این جوان هنرمند او برایمان از روزهای تلخ و شیرین همسایه های جازموریان گفته است.

  • از تمگران برایمان می گویید؟

روستای ما در ۳۵ کیلومتری قلعه گنج قرار دارد. یکی از روستاهای باستانی و تاریخی، با مردمانی که طبع شعرشان زبانزد عام و خاص است.

  • پس مردمان روستا همه باسواد هستند؟

بیشتر اهالی روستا با تمام مشکلاتی که داشته و دارند اهل مطالعه، شعر و ادب هستند. فرهنگ غنی مردم منطقه ریشه ای تاریخی دارد.

  • چند نفر در روستای تمگران زندگی می کنند؟

در روستای ما حدود ۶۰۰ نفر زندگی می کنند که از این تعداد ۴۰ نفر به صورت حرفه ای شعر می سرایند. به طوری که وقتی انجمن شعر قلعه گنج راه اندازی شد، همه این ۴۰ شاعر روستا در آن عضویت داشتند و حتی کتاب های شعرشان هم به همت جوانان روستا به چاپ رسیده است.

  • کپر نشینی هنوز هم در روستای شما رایج است؟

کپر جزئی از فرهنگ مردم کویر نشین است و متاسفم که این شاخصه فرهنگی به عنوان نماد فقر در میان مردم کشور ما معرفی شده است. ما در منطقه مان میلیاردرهای کپر نشین داریم و به این بعد از فرهنگ بومی مان میبالیم.

  • شما هم در این کپرها بزرگ شده اید؟

همه اهالی کویر در این کپرها بزرگ شده اند، از جمله خانواده ۱۴ نفره ما که شامل ۶ خواهر ۶ برادر و پدرو مادرم بود. خواهر و برادرهای تحصیل کرده ای که امروز یا معلم هستند یا در رشته های هنری مثل گرافیک، عکاسی و … درس خوانده اند.

  • چطور در سایه همه کمبودهای آموزشی موفق به ادامه نحصیل شدید؟

مشوق همه ما برادر بزرگترم بود. او با رهبری دیگر خواهران و برادران به ما یاد داد که رمز موفقیت و پیشرفت مان در درس خواندن است. در کنار این همان طور که قبلا گفتم، کلا روستای ما روستای مردم با سواد و شاعر است.

  • زندگی در کویر باعث شده طبع شعر اهالی روستا گل کند؟

دقیقا، مردم منطقه ما مردمی وابسته به فرهنگ بومی غنی هستند که گنجینه ای از ضرب المثل ها و اشعار را در سینه خود دارند و دایره المعارف این ضرب المثل ها از سوی بچه های روستا در دست تهیه است.

  • شما هم شعر می گوید؟

بله، در سال ۸۷ اولین مجموعه شعر غزل خود را با عنوان ” قحطی بریده امان بلوچ را به چاپ رساندم ”

  • از چه سالی شعر گفتن را شروع کردید؟

از سال ۸۳ در دانشگاه

  • رشته تحصیلی تان چه بود؟

ادبیات فارسی را در دانشگاه بندرعباس خواندم

  • حتما این عشق و علاقه شما به شعر گویی ریشه در فرهنگ منطقه و کودکی تان داشته؟

بله، از کودکی عاشق کتاب و کتاب خواندن بودم. به خاطر همین به محض این که مبلغی پول بدستم می رسید، راهی شهر می شدم و کتابی را میخریدم و اولین قدم های استقلال مالیم را هم در زندگی با همین کتاب ها زدم.

  • چطور؟

در منطقه ای که ما زندگی می کنیم ، هیچ کتابفروشی وجود نداشت اما همان طور که گفتم مردم روستا علاقه زیادی به کتاب و کتاب خواندن داشتند بعد از دوران دانشگاهی وقتی دیدم با حجم انبوهی از کتاب هایی روبرو هستم که مطالعه کردم، تصمیم گرفتم بستری را فراهم کنم که دیگران هم از این کتاب ها بهرمند شوند. از این رو یک کتابفروشی در سال ۸۶ نزدیکی های روستا تاسیس کردم

  • با چه امکاناتی دست به این کار زدید؟

با اتاقک خاوری که از دوران جنگ در روستای ما به یادگار مانده بود.

  • چطور شد که فارغ التحصیل رشته ادبیات فارسی به سمت فیلمسازی و عکاسی رفت؟

قصه اش بازمی گردد به روایت پسر عمویم از باورها و اعتقادات مردم روستایمان. او هنگام گرداوری امثال و حکم تمگران با خانواده دامدار فقیری برخورد می کند که بهترین سرمایه زندگی شان را به خاطر یک خواب قربانی می کنند.

  • این قصه مبنای ساخت اولین مستندتان شد؟

بله، فلیم کوتاهی که از این قصه با عنوان لگار یا همان کفش پاره تهیه و تولید شد.

  • قبل از این فیلمی نساخته بودید، چطور بدون تجربه موفق شدید؟

برای ساخت این فیلم یکسال تمام تحقیق و پژوهش کردم و مجبور شدم اصول فنی فیلمسازی را آموزش ببینم

  • امکانات تهیه اولین فیلم مستند خود را چطور تامین کردید؟

با توجه به روابط دوستانه ای که با انجمن سینماگران جوان بندرعباس داشتم، موضوع را با استادان این بخش در میان گذاشتم و خوشبختانه فیلمنامه مورد تاییدشان قرار گرفت و در ساخت این مجموعه مرا همراهی کردند. جالب است که همین فیلم تا کنون جوایز زیادی را در جشنواره های فیلم کوتاه کسب کرده است.

  • مهم ترین بخشی که در حوزه فیلمسازی روی آن تمرکز کرده اید، کدام است؟

احیا جازموریان مرده. جازموریان برای ما یک تالاب نیست، یک عنصر حیات بخش است. از روزی که جازموریان خشکید، زندگی مردم منطقه هم خشکید و مرگ جازموریان برابر با خشک شدن ریشه های زندگی اهالی منطقه شد.

  • چطور می خواهید با فیلمسازی به احیا جازموریان کمک کنید؟

امروز تنها چیزی که به گوش دیگران از جازموریان می رسد، این است که جازموریان خشک شد. کسی از همسایه های جازموریان خبر ندارد.

جازموریان مهدی میرزایی
فیلم سینمایی زیورک
  • از دیروز و امروز جازموریان برایمان بگویید؟

وقتی جازموریان آب داشت، مردم منطقه فقط با چیدن علف های هرز آن پادشاهی می کردند. کشاورزی و دامداری در منطقه حاکم بود. مردم شاداب و سرزنده بودند اما بعد از ساخت دو سد در بالا دست این تالاب و قطع حقابه آن هر روز خشک تر و خشک تر شد و به اندازه تمام ترک های که امروز بر پیکر این تالاب افتاده بر تن مردم همسایه اش هم ترک افتاده است. قصد کردم با سلاح دوربینم صدای مردم این منطقه را به گوش همه برسانم.

  • چه کارهای در این زمینه انجام دادید؟

علاوه بر تهیه گزارش های تصویری از زندگی مردم منطقه در همسایگی جازموریان می کوشم با ساخت مستندهای از زندگی اقوام و گروهای مختلف به همه نشان دهم که ما هنوز با نبض نیمه خفته جازموریان هم زندگی می کنیم.

  • مستندهای که در این باره ساخته اید ، کدام هاست؟

جت ها همان ساربان های شتر در جازموریان هستند. این ها قبلا کار حمل و نقل مردم را در حاشیه جازموریان عهده دار بودند اما از وقتی تن و پیکر این تالاب خشکید کار انها نیز هر روز بیشتر از گذشته به افول رفت و موتور سیکلت های تندر جای جت ها را گرفت، به طوری که امروز تعداد زیادی از این جت ها خانه نشین شده اند.

  • درباره مسائل و مشکلات اجتماعی هم تولیدات مستند داشته اید؟

بله، یکی از مهمترین تولیداتم در این بخش تهیه مستند حصیر است.

  • این مستند چه قصه ای را روایت می کند؟

زنان این منطقه حصیربافان قهار و چیره دستی هستند که از کودکی کار حصیر بافی را چشم بسته انجام می دهند. تولیدات زنان ما در روستاهای حوالی جازموریان بسیار زیاد است اما در بحث فروش با مشکلات بسیاری روبرو هستند. به طور مثال دلالان با حضور درمنطقه دست بافت های زنان را به ارزانترین قیمت ممکن می خریدند یا بهتر است بگوییم معاوضه کالا به کالا می کردند. حصیرهای که قیمت بالایی داشتند، با مواد خوراکی اندک و ظروف پلاستیکی معاوضه می کردند. وقتی این موضوع را دنبال کردم، تصمیم گرفتم راهی برای فروش به صرفه این محصولات پیدا کنم.

  • بزرگترین آرزوی این روزهایتان چیست؟

حیات دوباره جازموریان، دوست دارم همسایه هایش وقتی شب چشم به آسمان کویر می دوزند، لالایی شبانه شان ملودی موج های جازموریان باشد تا دیگر مجبور نباشم هر روز که پا بر سینه خشکیده اش می گذارم، زمزمه کنم

از یاد برده رمه فصل کوچ را

چوپان نشسته شب ختم قوچ را

نخلی خمیده و دشتی ترک ترک

قحطی برید امان بلوچ را

حصیل زهرا
طوبی شمس الدینی

شاگرد پروپاقرص همسرم هستم:

مهدی میرزایی در کنار تمام آرزوهایی که برای جازموریان و مردم کویر نشین همسایه این تالاب قدیمی دارد، همراه همیشگی و پای ثابت مهربانی دارد به نام طوبی شمی الدینی.

طوبی شمس الدینی

  • چند سالی است با مهدی زیر یک سقف زندگی می کنید؟

حدود هفت سال است که با هم ازدواج کرده ایم و حاصل این ازدواج یک فرزند بوده است.

  • شما در تمام مستندها و پروژه های عکاسی همسرتان حضور دارید؟

بله، ما همیشه با هم کار می کنیم و در ارتباط مستقیمی که با بانوان منطقه دارم، سعی می کنم آن ها را برای تولید مستند های واقعی زندگی شان از سوی همسرم آماده کنم.

  • چرا؟

چون معتقدم ما در منطقه ای زندگی می کنیم که غنی از تمام داشته های خدادی است و مردم ما اگر دیده شوند و صدایشان به گوش مسئولان برسد، می توانند با تمام داشتنه های بومی و فرهنگی شان منطقه خود را متحول کنند.

گازوئیل کشی
مهدی میرزایی
  • مهم ترین مشکل پیشروی زنان و دختران منطقه از نگاهتان به عنوان یک زن چیست؟

ما زنان و دختران هنرمند زیادی داریم. محال است در این منطقه بانویی را ببینید که بیکار باشد. اما مهمترین مشکل ما این است که اعتماد به نفس این جامعه در سایه فقری که گریبانگیرشان شده، پایین است و کسی ارزش تولیدات هنری خود را نمی داند.

  • سهمتان در این بخش ؟

بخش قابل توجهی از محصولات زنان و دختران ما سنتی است. سعی می کنم با آموزش های نوین این محصولات را برای عرضه در بازارهای مختلف آماده کنم. از سوی دیگر در پروژهای عکاسی و فیلمسازی مهدی را همراهی می کنم. ناگفته نماند که خودم یکی از شاگردان پروپا قرص دورههای عکاسی و فیلمسازی مهدی هستم

منبع: مجله همشهری جوان

مدیر

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد / وجود نازکت آزرده گزند مباد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا